اگه دنیا برای تو معنی ومفهومی نداره. کمی تامل کن .شاید تو خود دنیای کس دیگری باشی
دلِ پریشان آمد. گفتم بخوانش.خواند و بازگشت.
امید مضطرب آمد. گفتم بخوانش.خواند و باز گشت.
آرزو با دلهره آمد. گفتم بخوانش.خواند و باز گشت.
عشق خنده کنان آمد. گفتم خواندیش؟! گفت: من سواد ندارم !!!!!
مهم نبود سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، به افتخار عشق تو میگی که بازنده منم.
سحر می آید و چشمهای من به افق خیره است. هوا دلنشین است ومن نگران که مبادا امروز مثل فردا سپری شود. هر روز من مثل دیروز است . چشمهای من نگران به در است .هر روز اینطور است . عادت کرده ام به این روزها . هر روز مثل هر روز است. فقط برای من این روزها می آید و می رود
به عقیدهء پرنده محبوس آسمان لبریز از پروازهای برباد رفته است
گل تشنه در هوای بارانی انتظار باغبان را نمی کشد
آه قحطی ستاره است.قحطی عشق است.قحطی دستی گرم است که دست تو را بگیرد
و بگوید:سلام.قحطی یک لبخند صمیمی ست.